توضیحات
نوجوانان همیشه به والدینشان میگویند: تو هرگز به حرف های من گوش نمی کنی!
کودک هشت ساله دیروز که دوست داشتنی و سازگار بود. امروز دوازده ساله شده، دمدمی مزاج و بی ادب است. چه اتفاقی افتاده. چطور باید از پس این مشکل برآمد. شیوهای که برای مواجهه با تغییرات شدید او به کار میبرید، نه تنها در رفتار فعلی او اثر میگذارد، بلکه تعیین کننده وضع او در آینده نیز خواهد بود. دستوپنجه نرم کردن با نوجوان در دورهٔ راهنمایی برای پیشرفت فرزندمان در سالهای بحرانی است. شیوهٔ راهنمایی، آموزش، تربیت و توجه به نوجوانمان، تعیینکنندهٔ موفقیت او در بزرگسالی است. آیا نیمهشب به خانه میآید، یا باید ساعت سه نیمهشب در خیابانها بهدنبال او بگردیم؟ خالکوبی خود را با ما در میان میگذارد، یا خالکوبیشده به خانه میآید؟ به ارزشهای ما دربارهٔ موادمخدر و رابطهٔ جنسی گوش میسپارد یا در اتاقش را به هم میکوبد و صدای موزیکش را آنقدر بلند میکند که حرفهای ما را نشنود؟
دورهٔ راهنمایی فرصتی است تا نوجوانمان را با موفقیت تا بزرگسالی همراهی کنیم. جول ا. راس، مدیر عامل افق های فرزند پروری، به شما دقیقا نشان میدهد چه اتفاقی در نوجوانتان رخ داده و همه ابزاری را که نیاز دارید برایتان فراهم کرده تا بتوانید حتی از عهده تیزترین تیغ جوجه تیغیتان به درستی برآیید.
بخشی از کتاب چگونه جوجه تیغی را در آغوش بگیریم
پشمالو و هورمونهای وحشتناک
در دورهٔ راهنمایی بدن نوجوان هورمونهای لازم را تولید میکند تا وارد بزرگسالی شود (این تغییر بین سنین ده و دوازده برای دختران، و یازده و سیزدهسالگی برای پسران اتفاق میافتد). ما والدین شاهد تغییرات قابل رؤیت بیرونی هم هستیم از قبیل رشد موی بدن یا شرمگاه، بوی بدن، پهن شدن مفصل ران و رشد سینهها در دختران؛ پهن شدن قفسه سینه و تغییر صدا در پسران همراه با تغییرات دیگر. اما پیش از پدید آمدن این نشانههای فیزیکی، تغییرات درونی هم اتفاق میافتد. تغییراتی که پسران و دختران ما را بینهایت ناراحت میکند و دچار نوسانات انرژی و خُلقی و ناراحتی فیزیکی و روانشناختی میشوند.
تغییرات دورهٔ نوجوانی که غیرقابل رؤیت است اغلب درماندگی والدین را افزایش میدهد. زیرا بین تغییر وضع برونی و درونی نوجوان هیچ رابطهٔ ملموس بیرونی و مستقیم وجود ندارد. درنتیجه تصور میکنیم که رفتار نوجوانمان بهناگهان تغییر کرده است، درحالیکه اگر چراغ قرمزی وسط پیشانیاش روشن میشد که وضع فوقالعادهٔ هورمونی را با شمارش معکوس ۵، ۴، ۳، ۲، ۱ علامت میداد، آمادگی پیدا میکردیم. مثل کامیونی که میخواهد دندهعقب برود و بوق میزند. دراینصورت وقتی امیلی۱۵ با غرش در را به روی ما میبست یا وقتی جیمی۱۶ تکالیفش را در فاصلهٔ بین میز تحریر و کولهپشتیاش گم میکرد، برایمان قابل هضمتر بود. و با خود میگفتیم: «آه، بله، علامت چراغ قرمز را که پیامد تغییرات اوست دیدم.» متأسفانه چنین سیستم هشداردهندهای وجود ندارد.