توضیحات
اگر از شما بپرسند امروز چه احساسی دارید، چه جوابی میدهید؟
احتمالاً مثل میلیونها انسان دیگر در سراسر دنیا جوابتان در این چهار کلمه خلاصه میشود: خوشحالم، ناراحتم، عصبانیام یا هیچ حسی ندارم.
اما چطور گستردگی هیجانها و تجربههای انسان را میتوان فقط با عصبانی، غمگین، خوشحال یا هیچ ابراز کرد؟ پس شرم، ناامیدی، شگفتی، بهت، انزجار، خجالت، یأس، رضایت، ملال، اضطراب، استرس، عشق، دستپاچگی، غافلگیری و آنهمه هیجان و تجربههای دیگری که از مشخصههای انسانبودناند چه؟
محدودیتهای زبان ما محدودیتهای جهان ما هستند.
تصور کنید درد شدیدی در شانهی چپتان دارید، آنقدر شدید که نفستان را بریده. وقتی بالأخره پیش دکتر میروید و او مشکلتان را میپرسد، ناگهان چسبی دهانتان را میبندد و دستانتان هم پشتتان بسته میشود. آنجایید، فقط یک ذره با کمک و آسودگی فاصله دارید، اما نمیتوانید ارتباط برقرار کنید یا دردتان را توضیح دهید.
در این شرایط اکثرمان ناامیدانه روی زمین میافتیم یا با خشمی کنترلناپذیر در اتاق بالا و پایین میپریم. وقتی نمیتوانیم هیجانهایمان را بیان کنیم، تقریباً همین اتفاق رخ میدهد. احساس ناامیدی یا عصبانیت مخربی میکنیم.
برنه بروان در کتاب اطلس دل مینویسد:
«زبان دروازهای بهسوی معناسازی، ارتباط، درمان، یادگیری و خودآگاهی است. دسترسی به کلمات درست درهایی به تمامی جهانها میگشاید. وقتی زبانی نداشته باشیم که با آن بتوانیم درمورد چیزی که داریم تجربه میکنیم حرف بزنیم، تواناییمان در فهمیدن اینکه چه اتفاقی دارد رخ میدهد و توضیحدادنش برای بقیه شدیداً محدود میشود.»
کتاب اطلس دل با نشاندادن نحوهی شناخت و نامگذاری تجربهها و احساسات به ما کمک میکند:
هیجان و تجربههایمان را بفهمیم و در مسیر سازندهای تنظیم یا کنترل کنیم؛
احساسات و نیازهایمان را به درستی ابراز کنیم و از دیگران کمک بخواهیم؛
نیازهای دیگران را درک کنیم و واکنش مؤثری به آنها نشان بدهیم؛
و درنهایت، با خودمان و دیگران ارتباط عمیقتری برقرار کنیم.